نویسنده: احمد عباسی

پیش درآمد:
از دیدگاه قرآن مسئولیت انسان روی زمین جانشینی خداوند متعال است، جانشینی (خلافت) نیز از دو رکن رکین و اساسی تزکیه نفس و آبادانی زمین بر پایه دین خدا تشکیل یافته است.
خداوند رحمان برای تحقق این هدف ارزشمند وحیاتی علاوه بر بخشیدن دو نیروی گرانبهای علم و اراده در طول تاریخ عمر بشر برنامههای آسمانی خویش را در راستای هدایت انسان به مسیر خوشبختی فرود آورده است.
و لذا آخرین پیام هدایت خود را به وسیله خاتم پیامبران محمد مصطفی (ص) روانه کرد تا انسانها در سایه آن به سعادت و سرافرازی دنیا و آخرت نائل آیند.آئین رهاییبخش و تمدنساز اسلام هر چند بر پایه رحمت و مهربانی و با شیوهای مسالمتآمیز فرود آمد:( وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ) انبیاء/107و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.و(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ) آل عمران/159پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مى‏شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن.
پیامبر خدا نیز کرارا پیرامون پرهیز از تندروی وافراط گرایی هشدار داد و فرمود:(از غلو وزیاده روی در دین بپرهیزید زیرا غلو در دین موجبات نابودی پیشینیانتان را فراهم کرد)[1] و یا سه بار پشت سرهم فرمود:(افراطگرایان نابود شدند) مسلم روایت کرده است.[2] ولی با کمال تاسف پس از فوت ایشان دیری نپایید که عده ای از مسیر اصلی قرآن وسنت بیرون رفته وزمینه مخدوش کردن چهره تابناک ونورانی اسلام را فراهم کردند.
صاحب این قلم برآن است که در این نوشتار کوتاه پرده از روی واقعیت مساله – البته از منظر خود - از دیدگاه قرآن و سیره عملی پیامبر نور و رحمت (ص) بردارد، امید اینکه مورد استفاده عزیزان قرار گیرد ودر عین حال با دید انتقاد بدان نگریسته ودر پی رفع نواقص وکاستیهایش قدم بردارند. والله المستعان وعلیه التکلان.

پیش از ورود به اصل مطلب لازم میدانم نکاتی را یادآور شوم:
1- اصولا باید برای ارزیابی بینش ومنش پیروان هر مکتبی به جهان بینی ایشان مراجعه نمود که آگاهی از آن نیز جز از طریق منابع دست اول ودیدگاههای بنیانگذار یا بنیانگذاران آن مکتب امکان پذیر نمیباشد.مکتب اسلام هم از این قاعده مستثنی نبوده وباید قبل ازهر گونه داوری وارزیابی به قرآن وسنت صحیح وسیره عملی پیامبر بزرگوار اسلام مراجعه کرد وانگهی به داوری نشست ودر غیر این صورت داوری معقول ومنطقی اعمال نمیشود.
2- متاسفانه قاعده فوق درباره ارزیابی عملکرد مسلمانان لحاظ نشده است، یعنی مخالفان اسلام هرگاه مسلمانی یا گروهی مسلمان افراطی را دیده باشند بدون آگاهی از واقعیت امر یکسره قرآن وسنت وشخص پیامبر اکرم را زیر سؤال برده وآماج حملات بیرحمانه خویش قرار داده اند.حال آنکه در مورد سایر ادیان ومکاتب چنین عمل نمیکنند، یعنی هیچ گاه رخ نداده که با سر برآوردن گروههای افراطی یهودی مانند صهیونیسم اسرائیل و یا صربهای مسیحی، تورات و انجیل یا حضرت موسی و عیسی – علیهما السلام – را متهم کرده و جام غضب خود را بر سر آنان فرو ریزند.
3- در طول تاریخ همواره مسلمانان راستین وپیروان حق مورد اذیت وآزار قرار گرفته اند ولی کمتر کسی بدانها اشاره کرده وایشان را نیز قربانی خشونت و تروریسم قلمداد نماید، از پسران حضرت آدم – علیه السلام – (هابیل و قابیل) گرفته - که برادر مظلوم و متعهد (هابیل) مورد بیرحمی قرار گرفت – تا داستان و مبارزه همه پیامبران در برابر طاغوتان وستمگران ودیگر مسلمانان در اعصار و قرون مختلف ومسلمانان عصر حاضر نیز آماج انواع وحشیگریها، خشونت وسنگدلی قرار میگیرند ولی نه تنها زبان وقلم مدافعان دروغین حقوق بشر به نفع ایشان نمیچرخد که دشمنانشان مورد تفقد و شفقت واقع میگردند. بارزترین وتازه ترین نمونه آن ماجرای دلخراش وتکان دهنده غزه فلسطین است که به هولوکاست غزه شهرت یافت ولی باکمال تاسف از سوی سازمانهای حقوق بشر و مجامع بینالمللی هیچ اقدامی صورت نگرفت و تازه اسرائیل جنایتکار و خون آشام مورد حمایت و تشویق نیز قرار میگرفت.
4- باید دیدگاهمان را نسبت به خشونت تصحیح نموده وهمواره بار منفی آن را مدنظر قرار ندهیم، زیرا خشونت در یک دسته بندی کلی به دو بخش تقسیم میشود:

الف) خشونت پسندیده و مفید که به مصادیقی از آن اشاره خواهیم کرد:
1- دفاع از دین وپس راندن یورش کافران ومخالفان تجاوزگر، قرآن در این زمینه میفرماید:( أُذِنَ لِلَّذِینَ یقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیر.الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیارِهِمْ بِغَیرِ حَقٍّ إِلَّا أَن یقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا وَلَینصُرَنَّ اللَّهُ مَن ینصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ)حج/39-40به کسانى که جنگ بر آنان تحمیل شده رخصت [جهاد] داده شده است چرا که مورد ظلم قرار گرفته‏اند و البته خدا بر پیروزى آنان سخت تواناست.همان کسانى که بناحق از خانه‏هایشان بیرون رانده شدند [آنها گناهى نداشتند] جز اینکه مى‏گفتند پروردگار ما خداست و اگر خدا بعضى از مردم را با بعض دیگر دفع نمى‏کرد صومعه‏ها و کلیساها و کنیسه‏ها و مساجدى که نام خدا در آنها بسیار برده مى‏شود سخت ویران مى‏شد و قطعا خدا به کسى که [دین] او را یارى مى‏کند یارى مى‏دهد چرا که خدا سخت نیرومند شکست‏ناپذیر است.
2- خشونت قانونی وکیفری که تشخیص موارد اعمال ومیزان آن با دستگاههای قضایی است وجواز اخلاق – حقوقی دارد.
ب) خشونت ناپسند ونکوهیده که مهمترین مصداق آن استفاده از زور واجبار فیزیکی برای تحمیل عقیده و سبک زندگی مخصوصی است که این امر از منظر قرآن وسنت کاملا مردود بوده ومجوزی برایش یافت نمیشود.اصلا چنین چیزی امکان ندارد چون باور وعقیده به درون انسان ارتباط دارد وباید با کمال میل وعلاقه باشد وگرنه به نفاق وخیانت زیر زمینی میانجامد.
لذا نباید هیچ گاه در فکر چنان چیزی بود که هر صدای اعتراض ومخالفتی را در نطفه خفه کنیم، استاد مصطفی صادق رافعی - رحمه الله – سخن بسیار زیبایی در این زمینه دارد که میگوید: اگر آن کسی هستی که دگراندیشان را به پای چوبه اعدام بکشی، عقلی در سر داری که طناب نام دارد. اگر ایشان را به گوشه زندان بفرستی، دارای عقلی هستی بسان دیوار. اگر آنان را از پای در آورید، از عقلی برخوردارید بسان چاقو. و اما اگر با مخالفانت به گفتگو نشستی و بر اساس اصل بده بستان با ایشان تعامل کردید، دارای همان عقلی هستی که عقل نام دارد.

تحمیل عقیده از دیدگاه قرآن
خداوند حکیم در هفده جای قرآن به آزادی انسان در زمینه مسائل اعتقادی وجایز نبودن اکراه و اجبار دیگران بر پذیرش اسلام اشاره میفرماید، از جمله به آیات زیر اشاره میکنیم:
1- إِنَّ هَذِهِ تَذْکِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا) مزمل/19قطعا این [آیات] اندرزى است تا هر که بخواهد به سوى پروردگار خود راهى در پیش گیرد.
2- إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ.لِمَن شَاء مِنکُمْ أَن یسْتَقِیمَ) تکویر/27-28این [سخن] بجز پندى براى عالمیان نیست.براى هر یک از شما که خواهد به راه راست رود.
3- مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى.إِلَّا تَذْکِرَةً لِّمَن یخْشَى) طه/1-2-3طه.قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به رنج افتى.جز اینکه براى هر که مى‏ترسد پندى باشد.
4- وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یکُونُواْ مُؤْمِنِینَ) یونس/99و اگر پروردگار تو مى‏خواست قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان مى‏آوردند پس آیا تو مردم را ناگزیر مى‏کنى که بگروند.
5- قَالَ یا قَوْمِ أَرَأَیتُمْ إِن کُنتُ عَلَى بَینَةٍ مِّن رَّبِّی وَآتَانِی رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّیتْ عَلَیکُمْ أَنُلْزِمُکُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا کَارِهُونَ) هود/28گفت اى قوم من به من بگویید اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتى بخشیده باشد که بر شما پوشیده است آیا ما [باید] شما را در حالى که بدان اکراه دارید به آن وادار کنیم.
6- فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ.لَّسْتَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ) غاشیة/21-22پس تذکر ده که تو تنها تذکردهنده‏اى.بر آنان تسلطى ندارى.
7- وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَن شَاء فَلْیؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیکْفُرْ) کهف/29و بگو حق از پروردگارتان [رسیده] است پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند.
8- در شانزدهمین مورد میفرماید:(لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) بقره/256در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد به یقین به دستاویزى استوار که آن را گسستن نیست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.
بر این اساس تعدد وتکثر دینی وفکری در اسلام به رسمیت شناخته میشود وکسی نمیتواند از آن سرپیچی نماید، ولذا پیامبر خدا (ص) به محض پانهادن به شهر مقدس مدینه با ساکنان غیر مسلمان آنجا قرار دادی منعقد ساخت که خوشبختانه کل قرارداد در تاریخ ثبت وظبط شده وبه عنوان یکی از پایههای سیاست داخلی حکومت اسلامیبا افکار وطیفهای مختلف جامعه به شمار میرود، که در آن آمده است:للیهود دینهم وللمسلمین دینهم یعنی:یهودیان دارای دین مخصوص خود ومسلمانان نیز دین خود دارند.
پیروان راستین وشاگردان دست پرورده پیامبر نیز چنین رفتار کرده وخط مشی ایشان را ادامه دادند، برای مثال:عمربن خطاب (رض) با ساکنان قدس پیمان نامه ای نوشت ودر آن آمده است:...جان ومال، کلیساها، صلیبها ودیگر مراسم مذهبی تحت حمایت ومحافظت ما قرار دارند، کلیساهای آنان به خانههای مسکونی تبدیل نمیشوند وچیزی از مساحت ومکان آنها هم کاسته نمیشود، چیزی از اموال ایشان نیز کم نمیگردد ودر تمسک دینی تحت اکراه وفشار قرار نمیگیرند.
خالدبن ولید (رض) نیز با مردم عانات قرار دادی نوشت که میگوید:آنان میتوانند ناقوس کلیساهایشان را در هر ساعتی از شبانه روز جز در اوقات نماز مسلمانان، به صدا در آورند...
این در حالی است که مسلمانان در اروپای مهد تمدن ودمکراسی اجازه ندارند از طریق بلند گوهای مساجد اذان پخش کنند چون موجب سلب آسایش مردم وایجاد مزاحمت برایشان میگردد !!!
تعامل و ارزیابی
اصل همزیستی با غیر مسلمانان بر پایه دلسوزی وخیرخواهی خواهد بود، به عبارتی دیگر ما میان دو دایره ارزیابی و تعامل تفاوت مینهیم، یعنی در باب ارزیابی دیدگاه مخالفان نسبت به ما معتقدیم که:(لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَى) مائده/82مسلما یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده‏اند دشمن‏ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهى یافت و قطعا کسانى را که گفتند ما نصرانى هستیم نزدیکترین مردم در دوستى با مؤمنان خواهى یافت.
ویا قرآن راجع به والدین مشرک میفرماید:(وَإِن جَاهَدَاکَ عَلى أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا) لقمان/15 و اگر تو را وادارند تا در باره چیزى که تو را بدان دانشى نیست به من شرک ورزى از آنان فرمان مبر
ولی در باب تعامل با همان یهودیان سرسخت ودشمن میفرماید:(لَا ینْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یخْرِجُوکُم مِّن دِیارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطِینَ) ممتحنه/8[اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکرده‏اند باز نمى‏دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مى‏دارد.یعنی باید براساس برّ وقسط با ایشان رفتار کنیم.
ودر زمینه تعامل وبرخورد دنیایی با والدین مشرک چنین میفرماید:(وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیا مَعْرُوفًا) لقمان/15و[لى] در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن ویا میفرماید:(وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیاهُ وَبِالْوَالِدَینِ إِحْسَانًا إِمَّا یبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا) اسراء/23و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.یعنی در عین اینکه نباید در راستای سرپیچی از برنامههای الهی از ایشان دنباله روی نمود، بایستی در باب تعامل ومعاشرت پسندیده دنیایی به بهترین شیوه با آنان برخورد کرد واز گفتن کمترین سخنی که موجبات آزردگی خاطرشان را فراهم میسازد، به شدت خودداری نمود.
قرآن کریم در همین راستا خوردن غذای اهل کتاب وازدواج با زنان پاکدامنشان را برای مسلمانان حلال شمرده است، میفرماید:(الْیوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ) مائده/5 امروز چیزهاى پاکیزه براى شما حلال شده و طعام کسانى که اهل کتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاکدامن از مسلمان و زنان پاکدامن از کسانى که پیش از شما کتاب [آسمانى] به آنان داده شده.همان ازدواجی که پیرامون آن میفرماید:(وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ) روم/21 و از نشانه‏هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى‏اندیشند قطعا نشانه‏هایى است.
ازدواجی که قرآن با تعبیر میثاق غلیظ – پیمان محکم واستوار از آن یاد کرده و موجب ارتباط تنگاتنگ میان دو خانواده میگردد، والدین همسرت پدر بزرگ ومادر بزرگ بچههایت وبرادران وخواهرانش دایی وخالههایشان میشوند.
هرگاه غیر مسلمانان در همسایگی مسلمانان قرار گرفتند لازم است به نحو احسن با ایشان تعامل نمود واز حقوق کامل انسانی برخوردار گردند، خدمتگذار عبدالله بن عمر (رض) میگوید: همسایه ای یهودی داشتیم، هرگاه حیوانی در خانه ما ذبح میشد عبدالله آن قدر سفارش میکرد و میپرسید که:آیا از این گوشت برای همسایه یهودیمان فرستادید؟ که ناراحت میشدیم ودر دل میگفتیم ای کاش دیگر چیزی نمیگفت وبسنده میکرد.!!
البته برای تایید وتحکیم روش بالا میتوانیم به اصول فکری زیر که برگرفته از قرآن کریم میباشند استناد کنیم:
1. اختلاف دینی وفکری مردم براساس حکمت واراده خداوند است، (وَلَوْ شَاء رَبُّکَ لآمَنَ مَن فِی الأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا) یونس/99.
2. حساب وکتاب مردم بر کفر وگمراهیشان در قیامت است نه دنیا، (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَهادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ) حج/17 کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى‏ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند البته خدا روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد زیرا خدا بر هر چیزى گواه است.ویا میفرماید:(اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّةَ بَینَنَا وَبَینَکُمُ اللَّهُ یجْمَعُ بَینَنَا وَإِلَیهِ الْمَصِیرُ) شوری/15 خدا پروردگار ما و پروردگار شماست اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست میان ما و شما خصومتى نیست‏خدا میان ما را جمع مى‏کند و فرجام به سوى اوست.[3]
3. مسلمان موظف است با همه مردم براساس عدالت ودادگری رفتار نماید، (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) مائده/8 اى کسانى که ایمان آورده‏اید براى خدا به داد برخیزید [و] به عدالت‏شهادت دهید و البته نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید عدالت کنید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا پروا دارید که خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.
4. اسلام انسان را تنها بخاطر انسانیتشان - بدون درنظر گرفتن عقاید وافکار- ارج مینهد، (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ) اسراء/70 و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم.ولذا پیامبر جهانیان در راستای اجرای این اصل به هنگام عبور جنازه یک نفر یهودی از کنار ایشان بخاطر وی برخواست ودر پاسخ تعجب حضار که چطور میشود برای جنازه یک نفر یهودی برخواست، فرمود:(مگر یک نفس نبود؟).
تعاون با غیر مسلمانان در راستای تامین منافع عمومی
خداوند سبحان در قرآن کریم به صورت مطلق مسلمانان را مورد خطاب قرار داده ومیفرماید:(وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ) مائده/2و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید و در گناه و تعدى دستیار هم نشوید.ولذا پیامبر خدا (ص) پیش از بعثت در پیمان موسوم به حلف الفضول حضور یافت وپس از بعثت نیز راجع به آن میفرماید:(همراه عموهایم در خانه عبدالله بن جدعان حاضر عقد قرار دادی بودم که اگر اکنون نیز برای شرکت در چنین پیمان نامههایی از من دعوت به عمل آید، شرکت خواهم کرد).ویا در قانون دولت نوپای مدینه آمده است:(ان بینهم النصح والنصیحة والبر) یعنی:ارتباط مسلمانان ویهویان براساس دلسوزی، خیرخواهی ونیکوکاری خواهد بود.ودر جایی دیگر میگوید:( ان علی الیهود نفقتهم وعلی المسلمین نفقتهم وان بینهم النصر علی من حارب اهل هذه الصحیفة) یعنی:هزینه ومخارج زندگی هرکدام از یهودیان ومسلمانان بر عهده خودشان است ولازم است هر دو گروه علیه مخالفان این پیمان نامه ودشمنان ساکنان مدینه یکپارچه شده ودست در دست هم به مبارزه با ایشان برخیزند.
نکته حائز اهمیت در این زمینه اینکه:مهم نیست طرف قرار دادت کیست وبا چه کسی پیمان همکاری میبندی، مهم این است که بر سر چه چیزی پیمان میبندی ومواد قرار داد چیست.یعنی میشود با غیر مسلمانان اعم اهل کتاب ویا احزاب سکولار وکمونیست نیز همکاری نمود ولی مشروط به اینکه موارد همکاری مشروع وخداپسندانه باشد.
نکته ای دیگر که باید بدان اشاره کرد اینکه قرآن کریم به ما دستور میدهد در حین مجادله با اهل کتاب به بهترین شیوه به بحث ومناظره نشست:(وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ) عنکبوت/29و با اهل کتاب جز به [شیوه‏اى] که بهتر است مجادله مکنید.

تسامح و مدارای پیامبر نسبت به مخالفان
پیامبر اسلام (ص) که آیینه تمام نمای قرآن ونمونه کامل کمالات انسانی است در برخورد با مخالفان سرسخت وسنگدلش در اوج مهربانی ولطافت بود، برای نمونه
به مواردی از آن اشاره خواهیم کرد:
الف) پس از رفتن به شهر طائف برای جلب همکاری وایجاد پناهگاهی در آنجا وبیرون راندن وبرخورد ناجوانمردانه مردم طائف باایشان، جبرئیل امین وحی پیش وی میآید وپیشنهاد ویران کردن شهر مزبور را به او میکند، ولی این اسوه فضایل انسانی واین دریای بیکران رحمت ومهربانی میفرماید:( نه...بلکه امیدوارم خداوند کسانی را از پشت ایشان بیرون آورد که یکتاپرست وبدور از انگ شرک وبت پرستی باشند)
ب) در غزوه احد که هفتاد نفر از شاگردان دلسوز وجان برکفش به درجه رفیع شهادت نائل آمدند وخودش نیز به شدت زخمیگشته بود، به جای اینکه علیه ایشان دعا کند ونابودیشان را از خدا بخواهد، دستان مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد وفرمود:(خدایا ! این قوم مرا هدایت فرما چون نمیدانند که حامل چه پیام ورحمتی هستم)، در روایتی دیگر آمده است:(پروردگارا ! قوم مرا ببخشای چون نمیدانند).
ج) پس از آنکه با دلی آکنده از غم واندوه مجبور به ترک خانه وکاشانه اش شد وهشت سال بعد پیروزمندانه ودر اوج قدرت به آغوش وطن بازگشت، قلب سرشار از مهر ومحبتش به جوش آمد وخطاب به دشمنان قسم خورده اش فرمود:(بروید وآزاد باشید از آن همه ظلم وناجوانمردی که در حق من ویارانم اعمال کردید).حال باید هر انسان منصف واهل بصیرتی از خود بپرسد که کدام یک از روساء وفرماندهان پیروز میدان با دشمنانش اینگونه برخورد میکند ؟! آیا فکر انتقام را از سرش بیرون کرده و از ایشان درمیگذرد یا قلع وقمعشان میکند ؟!! آیا در دنیا رهبر مشفق ومهربانی مانند محمد (ص) یافت میشود ؟ آیا کاریکاتورهای آن کاریکاتوریست دانمارکی انعکاس معرفت وشناخت قبلیش از اسلام ومحمد بود یا خیالات واوهام پوچ وبی ارزش که تنها حقد وغرض ورزی وی را بدان وادار کرده بود ؟[4]
همه این رحمت و محبت پیامبر از توصیه خداوند به مهرورزی نسبت به مردم نشات میگیرد که خداوند راجع به خودش میفرماید:(کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ) مائده/54پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر کرده.وخطاب به پیامبرش نیز میفرماید:(وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ) انبیاء/107و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.پیامبر هم درباره رسالت خویش چنین میفرماید:(من تنها برای مهربانی وهدایت برگزیده شده ام).
ولذا به طور صریح پیروانش را به رحمت ومهربانی با مردم فرا میخواند:(هرکه به مردم رحم نکند خدا نیز وی را مورد رحم ومهربانی خویش قرار نمیدهد.) ویا در جایی دیگر به صورت عموم میفرماید:(ارحموا من فی الارض یرحمکم من فی السماء) یعنی:با ساکنان زمین اعم از انسان وحیوان مهربان باشید تا خدا به شما رحم کند.
پیامبر بزرگوار اسلام (ص) نسبت به سعادت وهدایت مردم بسیار حریص بود:(لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ) توبه/128قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است‏شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.دلسوزی ایشان به حدی رسیده بود که:(فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا) کهف/6شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند تو جان خود را از اندوه در پیگیرى [کار]شان تباه کنى.
توصیههای پیامبر به نرمش و پرهیز از تندروی
ایشان علاوه برآنکه خودش بسیار مهربان ورحیم بود یاران وپیروانش را نیز به نرمش ودوری از خشونت سفارش میکرد که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
1. خداوند مهربان است ومهربانی را نیز در هر کاری دوست دارد.) [5]
2. خداوند مهربان است ومهربانی را دوست دارد وبر اثر مهربانی چیزهایی را میبخشد که هیچگاه به دنبال خشونت نمیبخشد)[6]
3. نرم خویی ومهربانی در هر چیزی باشد موجب زیبایی واز هرچه برداشته شود موجب ننگ وزشتی آن میگردد)[7]
4. هرکه از ملایمت ونرم خویی محروم شود از همه نیکیها محروم میگردد)[8]
5. خداوند نیک انجام دادن را بر هر چیزی واجب کرده است، پس هرگاه کشتار کردید خوب انجام دهید وهرگاه حیوانی را سر بریدید خوب انجام دهید وباید هریک از شما به هنگام ذبح حیوان چاقویش را تیز کند وذبیحه را راحت بگذارد)[9]
6. زنی به خاطر زندانی کردن گربه ای که نه آزادش میگذاشت تا بیرون رود ونه چیزی به وی میداد که نمیرد، وارد آتش دوزخ شد)[10] یعنی در قاموس قرآن وسنت یک انسان بخاطر ظلم روا داشتن به گربه ای مورد خشم خدای رحمان ورحیم قرار میگیرد.پس اگر به انسانی ستم کند ویا وی را از به ناحق از پای درآورد – که از دیدگاه قرآن بسان کشتن همه انسانها است –چه عذابی خواهد دید وچه طور در آتش سوزان جهنم و سراسر اهانت وتحقیر آن میسوزد ؟!!
7. هرکه یک نفر غیر مسلمان معاهد (ذمیطرف قرار داد مسلمانان) را از پای درآورد، بوی بهشت - که از مسیر چهل سال مسافت احساس میشود - به مشامش نمیرسد)[11] یعنی نه تنها لازم است با مسلمانان مهربان بود که حتی باید با مخالفان نیز مهربان ونرم خو بود ومورد اهانت وبی حرمتی قرار نگیرند، ولذا عمربن خطاب (رض) آن شاگرد دست پرورده پیامبر رحمت (ص) وقتی یک نفر یهودی ذمیرا در حال تکدی گری دید، فرمود:خیلی ظالمانه است تا جوان بودی از تو سرانه میگرفتیم واکنون که توانایی کارکردن نداری گدایی میکنی، لذا دستور داد از بیت المال مسلمانان حقوق مستمری برایش در نظر گرفته شود تا مجبور به گدایی نشود.
از مجموع احادیث فوق نتیجه میگیریم که:باید انسان مسلمان در هر امری نرمش، لطافت ونرم خویی را آن هم به بهترین شیوه رعایت واز تندروی وخشونت در هر قالب وشکلی بپرهیزد.


آسانگیری یکی از ویژگیهای بارز اسلام در زمینههای مختلف
خوشبختانه مکتب سعادت آفرین اسلام در زمینههای مختلف زندگی به ویژگی والای تسامح وآسانگیری آراسته است، از جمله:
الف) درعقیده – اسلام در زمینه عقیده اصولی را برای پیروانش پایه ریزی کرده که هیچ گونه سختی وابهامیدر آن وجود ندارد، نه اعتقاد به تثلیث (سه خدایی) ونه استهزاء وتمسخر به عقل واندیشه انسان از طریق اعتقاد به سنگ، درخت و...در آن وجود دارد.به اندازه ای آسان و همه کس فهم است که حتی یک اعرابی بی سواد هم میتواند آن را دریافت نموده وبر آن استدلال کند، علاوه بر آن واسطه ای میان انسان وپروردگارش به رسمیت شناخته نشده ومردود به شمار میرود.
ب) در عبادت – اصل تسامح وآسانگیری بیش از پیش در همه اشکال عبادت از قبیل:نماز، روزه، زکات، حج و...هویدا است، به گونه ای که هر انسان سالمیبدون احساس عسر وحرج میتواند همه شعایر عبادی را انجام دهد وبهانه ای برای خالی کردن شانه از زیر بار آنها در دست ندارد.

قواعد اصولی مستنبط در زمینه تسامح و آسانگیری
دانشمندان علم اصول الفقه قواعد و اصول متعددی را در زمینه آسانگیری اسلام کشف واستخراج کرده اند، از جمله:
1. "المشقة تجلب التیسیر": زحمت ودشواری زمینه آسانگیری را فراهم میکند.
2. "الضرورات تبیح المحظورات": ضرورتها موجب حلال شدن حرامها میگردند.
3. "اذا ضاق الامر اتسع": هرگاه کار به تنگی وسختی انجامید زمینه گشایش فراهم میشود.

آثار دوری از منهج تسامح و إعمال خشونت
ما صاحبان فکر میانه رو دینی که مخالف تندروی ومبارزه مسلحانه در شرایط کنونی هستیم نه بخاطر همگامیوتطبیق با موازین غربی یا سازش ودست برداشتن از اصول وثوابت است، بلکه معتقدیم هر چیزی شرایط وبستر مناسب خود را میطلبد که اگر نادیده گرفته شود نه تنها نتیجه مثبتی نخواهد داشت که آثار منفی وآسیبهای فراوانی نیز به دنبال دارد، لذا معتقدیم مبارزه مسلحانه واستفاده از گزینه قتال ظرف مناسب خود را میطلبد.ونکته ای دیگر اینکه جهاد به معنای قتال به این خاطر جزو اصول دین محسوب نشده چون قتال به عنوان اصل وقاعده ثابت وهمیشگی به شمار نمیرود بلکه استثنا است، به بیانی دیگر قتال هدف نیست ولذا اگر دعوت اسلامیدر طول مسیر خود ناچار به حمل سلاح وبکارگیری گزینه قتال نشد هیچ گونه خللی به اصل دعوت وارد نشده واشکالی پیش نمیآید، بلکه داعی موظف است با آیات آفاق وانفس تبیین حق نماید نه با قتال ومؤمنان در صورت لزوم وپس از طی مراحل اصلی دعوت (دعوت به حکمت، موعظه حسنه وجدال بالتی هی احسن) وپس از سنگ اندازی ویا یورش ظالمانه دشمنان ومخالفان دست به اسلحه برده واز جان ومال وهویت خویش دفاع کرده ویا موانع را از سر راه بردارند.اکنون با این مقدمه کوتاه به بررسی آثار منفی ومخرب خشونت وتندروی میپردازیم که در نکات زیر خلاصه میشوند:
1. تاثیر منفی بر دعوت الهی، متنفر ساختن مردم از دین و خلل وارد شدن به جوانب تربیتی.وانگهی پدر از سر نهایت شفقت ودلسوزی فرزندش را از ملحق شدن به صفوف مسلمانان وداعیان حق برحذر میدارد که مبادا به دام ایشان گرفتار آیی چون تنها در فکر ایجاد رعب ووحشت اند وهدف خیر وانسان دوستانه ای در سر ندارند.
پیامبر خدا (ص) بسیار دقت میکرد مبادا کاری از او سر بزند که موجب تنفر وانزجار مردم از دین خدا بشود، عائشه ام المؤمنین – رضی الله عنها – میفرماید:(هرگاه پیامبر خدا میان گزینش دو چیز قرار میگرفت آسان ترینشان را بر میگزید مشروط به اینکه گناه نباشد، ولی اگر موجب آلوده شدن به گناه ونافرمانی خدا میگشت بیش از همه مردم از آن دوری میجست)[12]
و یا هنگام گسیل داشتن بزرگوارانی همچون معاذبن جلیل (رض) و ابوموسی اشعری به سوی مردم یمن ایشان سفارش فرمود که:(آسانگیر باشید نه سختگیر، مژده رسان باشید نه عامل تنفر وانزجار مردم...)[13] درجایی دیگر میفرماید:(دین آسان است وهرکه دین را برخود سخت گیرد بر وی غلبه مییابد یعنی نمیتواند از زیر بار دینی که برخود سخت گرفته بیرون آید)[14]
2. بهره برداری ابر قدرتها از وضع موجود ودستاویز قرار دادن آن برای حمله به کشورهای اسلامیوچیره شدن بر منابع ملی واقتصادشان به بهانه ریشه کن کردن تروریسم ودلسوزی برای مسلمانان !!!
3. درگیری مسلمانان با یکدیگر ودر نتیجه ادامه عقب ماندگی ایشان.
4. افترا بستن به خدا وپیامبر، چون قتال به نام دین ونشر تعالیم اسلام انجام میپذیرد.
5. ایجاد ناامنی وریختن خون افراد بی گناه، چنانچه میبینیم بیشتر افراد پاک و بی گناه به تله میافتند تا مجرمان وخون خواران.
6. صرف هزینههای هنگفت و کلان برای تدابیر امنیتی.
7. ضعف اقتصاد ملی وکند شدن رشد آن، زیرا به علت وضع ناهنجار موجود حکومتها و سرمایه داران از سرمایه گذاری در آن مناطق خودداری کرده ودر نتیجه زیر بنای اقتصادی منطقه نابود میگردد.

علل و عوامل تندروی
بدون شک هر پدیده ای معلول علت یا علتها وانگیزههایی است که بررسی آن بدون از درنظر گرفتن علل وانگیزههایش ناقص وناتمام بوده ودرست ومنطقی از آب در نمیآید، بنابراین در پایان این بحث تیتروار هم که باشد به علل وعوامل تندروی اشاره خواهیم کرد تا انشاءالله چراغی فراروی دوستان قرار گیرد.
عوامل مزبور به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) عوامل داخلی:
1. جهل مرکب نسبت به دین و ناتوانی از فهم صحیح آن، پیامبر خدا (ص) در این زمینه میفرماید:(خداوند علم را به صورت مطلق از میان مردم برنمیکشد، بلکه علم را با رفتن دانشمندان ومتخصصان ریشه کن میکند به طوریکه هیچ دانشمندی باقی نمیماند و مردم به ناچار افراد نادانی را پیشوای خویش قرار میدهند که در آن صورت آنان نیز بدون آگاهی فتوا میدهند و در نتیجه هم خودشان گمراه شده و هم دیگران را گمراه میسازند)[15]
2. غفلت از اصل تزیل (تمایز جامعه کفر و ایمان)، یعنی از منظر قرآن برخورد مسلحانه وقتی رخ میدهد که جامعه کفر وایمان کاملا از هم جدا شده و در تقابل یکدیگر قرار گیرند نه مسلمانان ومخالفان در جامعه ای وکنار هم زندگی کرده و رو در روی هم صف آرایی کنند چون افراد بی گناهی به ناحق لگدمال شده و خونشان ریخته میشود، خداوند در این باره چنین میفرماید:(هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْی مَعْکُوفًا أَن یبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاء مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَؤُوهُمْ فَتُصِیبَکُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلْمٍ لِیدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَن یشَاء لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا) فتح/25آنها بودند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام بازداشتند و نگذاشتند قربانى [شما] که بازداشته شده بود به محلش برسد و اگر [در مکه] مردان و زنان با ایمانى نبودند که [ممکن بود] بى‏آنکه آنان را بشناسید ندانسته پایمالشان کنید و تاوانشان بر شما بماند [فرمان حمله به مکه مى‏دادیم] تا خدا هر که را بخواهد در جوار رحمت‏خویش درآورد اگر [کافر و مؤمن] از هم متمایز مى‏شدند قطعا کافران را به عذاب دردناکى معذب مى‏داشتیم.ولذا پیامبر خدا (ص) تا در شهر مقدس مکه بود با وجود آن همه آزار وشکنجه هرگز دست به اسلحه نبرد واجازه هم نداد یارانش در فکر انتقام بوده وبه مبارزه برخیزند.
3. خلط مفهوم جامعه با جماعت، یعنی گروههای مسلح کنونی جماعت اند نه جامعه، از این رو نمیتوانند در برابر جامعه ای مقاومت کنند چون جماعت – که قشری از جامعه است – تنها از عهده یک کار بر میآید ونمیتواند همه کارها (تربیتی، سیاسی، اقتصادی و...) را برعهده گیرد، ولی جامعه که از دو رکن:تعارف (شناخت استعدادها) و تعاون (ایجاد هماهنگی وزمینه سازی برای رشد وبکار گیری استعدادها) تشکیل یافته از عهده تمامیمسؤلیتها بر میآید.ولذا یک جماعت هرگاه دست به اسلحه برد ودر کوهها وپناهگاهها سکنی گزید دیگر کارهایش به ویژه جنبه تربیتی وپرورش مردم از بین رفته وصحنه را به نفع دشمنان ومخالفان خالی میگذارد.این را هم باید مد نظر داشت که لازم نیست به محض تشکیل دولت وایجاد جامعه ای سالم به جنگ ومبارزه پرداخت بلکه – چنانکه گفته شد – در صورت لزوم وبی نتیجه ماندن سایر گزینهها وسنگ اندازی مخالفان از گزینه قتال استفاده میشود، به قول مشهور (آخر الدواء الکیّ:داغ کردن آخرین راه حل است).
قرآن کریم پیرامون این مساله میفرماید:(وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یحِبِّ الْمُعْتَدِینَ) بقره/190و در راه خدا با کسانى که با شما مى‏جنگند بجنگید ولى از اندازه درنگذرید زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد.یعنی باید تنها در برابر متجاوزان دست به اسلحه برد نه همه مخالفان، به عبارتی دیگر:کافر به خاطر کفرش کشته نمیشود بلکه به خاطر تجاوز وستمیاست که از وی سر میزند وایجاد آشوب ومزاحمت میکند.
4. زیاده روی در تجریح، تفسیق وبلکه تکفیر دیگران.دکتر علی قرداغی از قول یکی از دوستانش که استاد دانشگاه کویت بوده میگوید: روزی یکی از دانشجویان پیش من آمد وگفت: استاد ! من میتوانم فلانی را بر اثر ارتکاب هفده خطا کافر وشصت خطای دیگر فاسق قلمداد کنم، گفتم:میتوانی آنها را نام ببرید؟ گفت:بله، سپس یکی یکی آنها را ذکر کرد، به وی گفتم:عزیزم پیشینیان ما کی اینگونه رفتار میکردند آیا اگر به جای سرگرم شدن به این دلایل وحفظ کردن آنها مقداری آیات واحادیث را حفظ میکردید بهتر نبود ؟!.
5. ضعف شناخت تاریخی و آگاهی نداشتن از عوامل شکست و پیروزی.
6. دنبالهروی از ظاهر نصوص و نادیده گرفتن علل ومقاصد آنها.
ب) علل خارجی:
1. غربت اسلام در سرزمینهای اسلامی، به تعبیری دیگر اسلام در خانه خود غریب وبیگانگان صاحب خانه شدهاند.
2. یورش آشکار علیه اسلام واعلام جنگ فکری وروانی بر ضد مبادی وتعالیم آن واهانت به شخص پیامبر اکرم (ص) که برای هیچ مسلمانی قابل تحمل نیست.
3. محاصره دعوت اسلامیوسلب آزادی از دعوتگران که مسلما استبداد ومحاصره همواره موجب زایش تندروی میگردد، اکنون که فعالیتهای اسلامیبه زیر زمینها منتقل شدهاند به طور طبیعی تکفیر و تندروی پا به عرصه وجود مینهد، جماعت تکفیر و هجره مصر در سیاه چالههای جمال عبدالناصر سر بر آورد که آن همه مشکلات و گرفتاری را به دنبال داشت.
در پایان از خداوند رحمان میخواهیم همه مارا به صراط مستقیم خود رهنمون گشته و بینش صحیحی را به ما ارزانی دارد که بتوانیم در پرتو آن به اصلاح منش اقدام نموده و مسیر پر افتخار بندگیش را ادامه دهیم – انشاءالله.

منابع:
کتابها
1. خطابنا الاسلامیفی عصر العولمة/د.یوسف قرضاوی.
2. دعاة لا قضاة/حسن هضیبی.
3. وسطیة الاسلام وسماحته/د.وهبة بن مصطفی الزحیلی.
مقالات
1. اسلام منادی رحمت/حیدر غلامی– منبع: مجلهی ژیوار شماره 22 اسفند 1384.
2. در شرایط کنونی دعوت نه قتال/سید احمد عبدالوهاب/ تنظیم وترجمه:احمد عباسی.
3. اسلام و بها دادن به دیگران/عبدالرحمن صدیق/ترجمه:احمد عباسی